بهنود عزیزم این وبلاگ رو که ساختم میخواستم فقط خبرای خوب رو بزارم. ولی نشد چون 6 ابان 91 اتفاقی تلخ افتاد.
من یکی از عزیزترین افراد زندگیم رو از دست دادم.ایشون حاجی بابا بود .بقدری ناگهانی از پیشمون رفت که هنوزم باورم نمیشه . هرچی از لطف و محبتش بگم کم گفتم و حتما یه چیزایی رو جا میندازم.حاجی بابا تو رو خیلی دوست داشت.تو هم همیشه میخندیدی و وقتی باهات صحبت میکرد بال بال میزدی واسش.
بهنود، من خیلی دوسش داشتم .حاجی بابا آدم قابل احترامی بود.
این عکس هم مربوط به شب شش تو ، 26 تیرماه هست که حاجی بابا داره توی گوش تو اذان میگه.
برای شادی روح حاجی بابا:
"اللهم صل علی محمد و ال محمد"
حاجی بابا و بهنود
-
باباي بهنودسه شنبه 16 آبان 1391 - 21:15
-
خاله سهیلاچهارشنبه 17 آبان 1391 - 21:59
-
عمو عمادپنجشنبه 18 آبان 1391 - 07:43
-
دایی محمدجمعه 19 آبان 1391 - 07:51
-
مامان فرهامیکشنبه 21 آبان 1391 - 18:25
-
مامان ریحانهیکشنبه 21 آبان 1391 - 19:55
-
hossinچهارشنبه 24 آبان 1391 - 21:19
-
دایی احسانسه شنبه 7 آذر 1391 - 07:59
-
afiپنجشنبه 5 بهمن 1391 - 10:24