شیرین کاریهای بهنود


امروز 25 خرداد 92 میخوام از شیرین کاریات بنویسم.

1این چند روزه ابریزش بینی داشتی منم یه دستمال و اسپری کههمیشه همراهم بودكنارم بود كه این کار انجام دادی: :: من سرم روی بالش بود کنارم یه دستمال بود شما ورش داشتی و به بینی من کشیدیش ،، که من علاوه بر تعجب خوشحال شده بودم که پسرم چقد با توجه هستش.،راستی بعدشم به بینی خودت کشوندیش و نگاه به من انداختی و خندیدی.

2:خاگینه پخته بودم که شما با نونی که دستت بود میزدی به ظرف خاگینه و میخوردی و دوست داشتنی تر از قبل میشدی..

3:از رقصیدنت بگم ،میری جلوی ودی وی دی وقتی موزیک پخش میشه یه تکونایخاصیبه خودت میدی که معلومه میرقصی البته با صداهایی که ازخودت درمیاری.

24تیر 92 نوشتم البته قبل یه ساله شدنت اینارو انجام میدادی...

4:وقتی میخوام موهات رو شونه بکشم ،من که شونه رو میگیرم و میکشم به موهات خودت از دستای من میگیری و به موهای ابریشمیت میکشی...

5:وقتی چای یا کتری و یا قابلمه میبینی میگی دااااخه (البته با تاکید) و چند بار تکرار میکنی و به همه رو میکنی و اشاره میکنی که دااااخه.

6:وقتی خوابت میاد میری روی تشک بالشی که واسه زمین خوابیدنت تهیه کردم و سرت رو میزاری و میگیری میخوابی....

7:به اب میگی بووووو ،جالبه که وقتی هم بهت میگم مامان اب میخوای ،میگی بوووووو

8:چند وقت پیش بی بی (مامان جون من )خونه مامان جون بود ،پیرزن خواب بود شما رفتی نزدیکش ،ایشونم خرو پف میکردن ..شما از اون موقع به بعد وقتی ایشون رو میبینی میخندی و صدای پف پف از خودت درمیاری و خوخو میگی....دوست دارم و عاشقتم...

9:امروز (13 مرداد 92)،شما هی داشتی صدا از خودت در میاوردی منم بند یه کار دیگه بودم تا اومدم بهت برسم دیدم خزیدی رفتی وارد اشپزخونه شدی رفتی خودت رو گرفتی به یخچال و به جایی که یخ و اب ورمیدارم داری بااشاره کردن با دستت و اینکه رو انگشتای پات فشار میاری که یعنی اب میخوام که من

همرا ه با قربون صدقه رفتن شما اومدم و بهت اب دادم...قربون پسر باهوشم برم...