موهای ابریشمی....

موهای ابریشمی....

عزیزم این عکس قبل و بعد کوتاهی موهای ابریشمی شماست...
وقتی رفتیم ارایشگاه (ارایشگاه ارتا)گل مامان،اقای ارایشگر که میخواست پیش بند رو ببنده شما انگاری ترسیدی و گریه کردی .بعدش مامان جون بغلت گرفتت واقای ارایشگر موهای ابريشميت رو کوتاه کرد البته رو صندلیای انتظار اخه دوست نداشتی رو صندلی ارايشگاه بشینی...
ولی درهرصورت اقای ارایشگر(حمید اقا)با مهارت موهات روکوتاه کرد و اومدیم بیرون و شما شروع کردی به شعر خوندن.
میدونی خیلی دوست دارم.....
تاریخ : 29 خرداد 1392 - 10:58 | توسط : بهنود جون | بازدید : 2921 | موضوع : فتو بلاگ | 30 نظر

بهنود وخواب و کامیون


باکامیونت مشغول بازی بودی که وقتی خاله سهیلا کامیون روعقب وجلو میبرد از اتاق که اومدم بیرون دیدم عزیزتر از جونم خیلی مظلومانه خوابیده واسه همین چون بالش نمیتونستم واست بزارم گردنیت رو بستم تا زمانی که خوابت یه خرده پخته تر بشه وبعد بزارمت روی تختت...

ببین راننده کامیونت چه لبخندی میزنه که شما سوار برکامیون خواب اومده سراغت .....


تاریخ : 28 خرداد 1392 - 10:41 | توسط : بهنود جون | بازدید : 2024 | موضوع : وبلاگ | 18 نظر

قول دادم ببرمت کوه سنگی!!!!

وقتی علاقت رو به سه چرخه بازی دیدم،قول دادم یه روز ببرمت پارک کوهسنگی تا اینکه فرصت کردم امروز ببرمت،خیلی خوش گذشت به شما،از اونجایی این حرف رو میزنم که وقتی سوار تاب شده بودی دیگه پایین نمیومدی و وقتی بغلت گرفتمت یه خورده بهونه گرفتی .


تاریخ : 27 خرداد 1392 - 11:50 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1735 | موضوع : وبلاگ | 12 نظر

میتونی سوار سه چرخت بشی.

میتونی سوار سه چرخت بشی.

دیروز نتونستم ببرمت پارک واسه همین .حیاط خونه مامان جون رو واسه بازی انتخاب کردم.در اسرع وقت میبرمت کوهسنگی. 
تاریخ : 25 خرداد 1392 - 21:59 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1340 | موضوع : فتو بلاگ | 19 نظر

تولدی از جنس نور

امروز ولادت امام حسین (ع)هست دیشب یه هویی دلم هوایی حرم امام رضا(ع) شد .همراه دایی احسان و خاله سهیلا رفتیم حرم اقا.همه خیابونای منتهی به حرم بسته بود اما بالاخره رفتیم حرم.دعای توسل حرم بودیم خیلی دعا کردم واسه تندرستی و سلامت شما و همه ی عزیزانم.واسه مهدی جون و ثناجون و همی دوستای نی نی پیج.

دوست دارم گلم...


تاریخ : 23 خرداد 1392 - 03:47 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1864 | موضوع : وبلاگ | 23 نظر

بازم غذا نخوردن و بی اشتهایی ....

بهنودم سرما خورده و چون ابریزش بینی داره راحت نمیتونه نفس بکشه.واسه غذا خوردن هم همچین میلی نشون نمیده،من خیلی ناراحتم و میخوام گریه کنم اخه چرا پسرم غذا نمیخوره؟بهنود جونم،داروهای سرماخوردگیت رو هم سر وقت بهت میدم اما برای قطره بینیت یه کم اذیت میکنی اخه قربونت برم اگر اجازه بدی بریزم این قطره رو راحتتر نفس میکشی گلم الان که دارم مینویسم خوابیدی بردمت حمام ،یه کم شیر خوردی و خوابیدی اخه بدبختی اینه که منم همچین شیر درست و حسابی ندارم که شما بخوری... حالا امروز عصر دوباره میرم پیش دکتر ....ناراااااحتم .

دوست دارم.


تاریخ : 20 خرداد 1392 - 22:45 | توسط : بهنود جون | بازدید : 2270 | موضوع : وبلاگ | 23 نظر

بفرمایید توت..

بفرمایید توت..

عزیزم ،دیروز رفتیم به اتفاق شما توت خوری شماهم خیلی خوش گذشت بهت چون باد به سر و صورتت میخورد و شما هم کلی ذوق میکردی.امروزم قرار شده با بابا بریم طرقبه ،شاندیز یه هوایی عوض کنیم.بوووس واسه بهنودم
تاریخ : 15 خرداد 1392 - 22:26 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1565 | موضوع : فتو بلاگ | 30 نظر

یه کم حرف دل...


میخوام از دوستایی که این چند وقته به خونه مجازی ما سر زدن و با لطفشون منو شرمنده کردن تشکر کنم ،اخه این چند وقته من حسابی دوست جون پیداکردم ،دوستایی که اگه ما چند روز نبودیم نگران میشدن دوستایی که از نگرانی هامون ،از خوشی هامون ،از لحظه لحظه بزرگ شدن بچه هامون باهم حرف زدیم و مشورت می گرفتیم. شاید نتونم حرف دلم رو خوب خوب برسونم ولی

از امیرمحمد جون و مامان گلش ،ایداجون و مامان مهربونش،مهدی جون و مامان خوبش،گل رزم و مامان خوبش،لی لی جون و مامان خوبش،اهورا جون و مامان فاطمه که این چند وقته سرشون خیلی شلوغه،ارسام جونی و مامان زهره،بارسین جون و مامان خوبش،کوروش جون ومامان مهربونش،و البته خاله کوروش جون ،بنیتا جون و مامان خوبش،ریحانه جون و مامان مهربونش،رادوین جون و هدیه عزیز که چند وقتیه پیدا نیستن،فرهام جون و مامان خوبش ،باراد عزیز و مامان خوبش،ثناجون و مامان گلی،ایلیا جون و مامان و بابای خوبش،ارتین جون و مامان الهه ،فرهام جون و مامان مهربونش،نيايش جون و مامان خوبش، درياجون،و دوستای جدیدم ،مهراد جون و بابای مهراد،سپهر جون و مامان خوبش،باران جون که تازه به جمع ما اومده و مامانیش،از هردو یسنا و هردو مامان مهربون،امیر ارشا نازم و مامان مهسا،اي سودا جون ،فربد جون و مامان خوبش،ابوالفضل جون و مامان مریم،علی جون و مامان غزل،ارش جون و مامان گلش،سارینای نااااز و مامان خوبش،حامی جون و مامان نفس،دیبا جون و مامان گلش،سونیا جون و مامانی که حالا کمتر به ماسرمیزنه،مهريماه جون و باباي محترمشون،کیانمهرجون و مامانش،از اقا جون طه جون،همه و همه ممنونم و

حالا از فامیلای گرامی: خاله سهیلا دوست داشتنی،دایی احسان ،عمو عماد،دایی محمد ،اقا جون علی خوبم،مامان جون مریم و مامان جون عصمت، شوهر عمه مريم،عمو مرتضی ،بیتا جون،افسانه و اسماعیل ،نیلوفرجون دوست خاله سهیلا ،گلاره جون،ارمینا و مائده،علی و حنانه خیلی ممنونم

متشکرم که با نظراتتون منو خوشحال میکنین و دلگرم.

اسم دوستایی که یادم بود رو گفتم اگر کسی جامونده خودش ببخشه.

((این عکس رو هم پنجشنبه *9خرداد92*که رفتیم حرم گرفتم))


تاریخ : 11 خرداد 1392 - 13:06 | توسط : بهنود جون | بازدید : 3000 | موضوع : وبلاگ | 33 نظر

بهنود و ماشین بازی.....


                        اخه قربونت برم ساعت یک ونیم شب وقت ماشین بازی کردنه؟؟


تاریخ : 09 خرداد 1392 - 09:59 | توسط : بهنود جون | بازدید : 2964 | موضوع : وبلاگ | 22 نظر