بهنود پسر صبور و باوقار مامان....

بهنود پسر صبور و باوقار مامان....

سلام به دوستای گلم...از عزیزانی که بهمون سر زدن ممنونم...اگه می بینین این چند وقته نبودم ..اخه کلاسای دانشگاه شروع شده و منم حسابی گرفتار ،ببخشید نتونستم بهتون سربزنم ...
پسرنازم سلام،از اینکه این چند وقته کاملا منو درک کردی و وقتی میریم خونه مامان جون خیلی اذیت نمیکنی خیلی خیلی ممنونتم...
این عکست هم مربوط به صبح جمعه 12 مهر هست که من رفتم کلاس و شما همراه بابایی رفتین پارک ..
عزیزتر از جونم اگه بخوام از شیرین کاریات بگم باید بگم که عکس حاجی بابا رو وقتی ازت میپرسم کجاست نشون میدی و بعدش صلوات میفرستی ...(خدابیامرزه حاجی بابا رو)
امروز صبح ازت پرسیدم :بهنود چندتا تخم مرغ بپزم؟گفتی ده تا ....گفتم مامانی همشو میخوری گفتی نه......من دوست دارم نفسی....

و اینجا میخوام از مامان مهربونم مامان خوبم که همیشه لطفش شامل حال من شده تشکر کنم و بگم همیشه قدردان زحماتت هستم اگرچه نمیتونم خیلی خوب و قابل تحسین از شما تشکرکنم ولی همیشه خداروشکر میکنم که مادری دارم که بوسه بر دستای مهربونش ،ارامش یخش دل من هست .......مامان خیلی دوست دارم و امیدوارم منم مثه شما مادری خوب بشم واسه بهنود....
تاریخ : 14 مهر 1392 - 08:57 | توسط : بهنود جون | بازدید : 3257 | موضوع : فتو بلاگ | 64 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام