سلام پسته خندون مامان....
عزیزم شب تولد اقا امام رضا یعنی دوشنبه 25 شهریور رفتیم حرم.حول حوش ساعت 1.5 شب بودیه دلیلش این بود که مامان جون و اقا جون اینا از مسافرت میرسیدن و چون خاله سهیلا خیلی دلش تنگت شده بود گفتم اول مامان جون اینا رو ببینیم و بعدش بریم حرم..و دلیل دومش این بود که گفتیم یکم از ترافیک اطراف حرم کاسته بشه بعدش بریم ؟،ولی اون موقعه شب هم شلوغ بود و پراز عاشقای امام رضا......شب خوبی بود و شماهم حسابی کیف کردی و محو چراغونی حرم شده بودی...
این عکست رو جلوی باب الجواد گرفتیم....
اینم چندتا از عکسای دیگه شما در حرم مطهر.....
عزیزم لباسی که تنت هست .سوغات مامان جون از سفره البته همراه با دو دست لباس دیگه که خاله جون واست سوغات گرفته....
ساعتای 4 صبح هم برگشتیم خونه...وسه تایی خیلی زود خوابمون برد....
و حالا داستان دوم.......
صبح سه شنبه 26 شهریور .من و شما با کالسکه ت رفتیم خونه مامان جون...
رسیدیم در خونه که مامان جون گفت اااکفش بهنود کو....؟؟من دیدم اااا یه لنگه کفشت نیست منم برگشتم کل مسیر خونه خودمون تا خونه مامان جون رو دوبار گشتم....ولی خبری از یه لنگه کفشت نبود که نبود.. انگار اب شده رفته زمین...جریان گم شدنش هم این بوده که وقتی کفش پای شما بوده و منم حواسم نبوده شما با پا بهش میزدی و کفشت میافته ...والا منم نمیدونم چرا من متوجه نشدم..
خوب برگشتم خونه مامان جون....
این یه لنگه کفش تنها که ناراحت و غمگین گوشه کمدت ارامیده....
حالا اون فلش رو میبینی اشاره داره به ادامه ماجرا ..اومدیم خونه داشتم مثه همیشه شب خونه رو جمع و جور میکردم که متوجه شدم داداش می می نیست...خیلی گشتم دورو بر خونه رو ولی خبری از داداش
می می نبود که نبود...به خاله سهیلا تماس گرفتم و گفتم خونه مامان جون رو هم بگرده ولی خاله هم گفت خبری نیست ....خیلی خیلی ناراحت شدم ..اخه شما خیلی دوسش داشتی و هرشب با یه عالمه بوسیدنش به خواب میرفتی ولی حالا جاش خیلی خیلی خالیه....
چهارشنبه 27شهریور همراه مامان جون و خاله سهیلا رفتیم کل فروشگاه های که شاید این عروسک رو داشته باشن رو گشتیم کهیکی از مغازه دارا گفت نگردین این عروسک واسه 2 سال پیش بوده شاید پیدا نشه..ولی اون که منو نمیشناسه من از تلاش دست ور نمیدارم ..هنوز یه چند جای دیگه رو نگشتم....میگردم وپیداش میکنم...
با مامان میسا جون (مامان بنیتا جون)هم گفتم که مارک عروسک رو واسمون بفرسته تا راحتر بتونم دنبالش بگردم...که ایشون هم لطف کردن و گفتن میرن فروشگاهی که ماله بنیتا جونی رو از اونجا خریدن .که اگه داشتن به من خبر بدن خیلی خیلی ازش ممنونم.....
به امید پیدا کردن داداش می می .......البته بگم همون دیروز عوضش یه عروسک دیگه واست خریدم....
اینم عروسک جدیدت..که البته هنرمنده...
و حالا کلام اخر....
خوب بهت تبریک میگم وبلاگ شما دارای صد هزار بازدید و دوهزار و صد ویک نظر شده و وقتی توی گوگل سرچ میکنم اول ازهمه بهنود خان، من میاد.....
و