خبرای جدید جدید ....

سلام جونم..

دندون نهمت هم جوونه زده.(2 شهریور 92).

وقتی داشتی میخندیدی ،(قربونت برم) ،منم این مروارید سفیدت رو دیدم..

حالا میخوام ازشیرین کاریهای این یه ماهت بگم....

دیگه از  عکس العملی که قبلا نسبت به جارو برقی(زمانی که روشنه ) نشون میدادی خبری نیست یعنی نمیترسی ومیای باهاش بازی هم میکنی....همین رفتار رو هم نسبت به اتوپرس هم داشتی که اونم برطرف شده و وقتی بهت میگم مامانی داغه دست نمیزنی و به منم میگی دست نزن(داخ داخ).....قربونت برم من...

کاملا مشهوده، همین یه ماه که از یه سالگیت فاصله گرفتی کاملا معنی و مفهوم کلمات رو درک میکنی مثلا وقتی شعر میخونم اگه میون کلمات آب یا اب بازی یا یه همچین چیزی باشه سریع میگی اب میخوام و به زبون خودت میگی بوو بوو میخوام اگه دلت بخواد هم میگی اب...

بازی لی لی حوضک رو هم دوست داری...و وقتی یه گوشه میبینم تنها نشستی در حال لی لی حوضک بازی هستی ...

وقتی واست  شعر  عمو زنجیر باف رو  میخونم تند تند جوابمو میدی و من عشقی میکنم بیا ببین...

این روزا روزایی که منتهی میشه به راه رفتن شما .اخه خیلی به ایستادن تنهایی علاقه نشون میدی و میخوای کنترل خودت رو حفظ کنی که بعد از 30 ثانیه اروم میشینی زمین..

هر اهنگی از تلویزیون پخش میشه شما بشکن میزنی و بعدش از هیجانی که داری دس دسی میکنی و سریع و بلند بلند یه شعری میخونی و بابا بابا میگی که من فکر میکنم معنی این بابا گفتنت منظورت بابا نیست داری یه چیز دیگه میگی.....الهی قربونت برم من..

وقتی ماشین رو میبینی صدای قان قان یا هام هام از خودت درمیاری و میگی منو بزار پشت فرمون...

وقتی بغل بابا پشت فرمون نشستی .به من لبخند میزنی و میگی به من نگاه کن مامان..(تو خیلی ماهی خیلی مهربونی..عزیزتر از جونم..)

عصرا که دلت میگیره میری پشت در خونه و تق تق میکنی و دست به لباست میبری و به من میفهمونی که لباسم رو عوض کن بریم بیرون...من که میام کنارت و میگم بریم لباست رو عوض کنم بریم بیرون میخندی و ذوق کنان همراهم میایی.


تاریخ : 03 شهریور 1392 - 22:33 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1759 | موضوع : وبلاگ | 52 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام