قول دادم ببرمت کوه سنگی!!!!

وقتی علاقت رو به سه چرخه بازی دیدم،قول دادم یه روز ببرمت پارک کوهسنگی تا اینکه فرصت کردم امروز ببرمت،خیلی خوش گذشت به شما،از اونجایی این حرف رو میزنم که وقتی سوار تاب شده بودی دیگه پایین نمیومدی و وقتی بغلت گرفتمت یه خورده بهونه گرفتی .


تاریخ : 27 خرداد 1392 - 11:50 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1749 | موضوع : وبلاگ | 12 نظر

تولدی از جنس نور

امروز ولادت امام حسین (ع)هست دیشب یه هویی دلم هوایی حرم امام رضا(ع) شد .همراه دایی احسان و خاله سهیلا رفتیم حرم اقا.همه خیابونای منتهی به حرم بسته بود اما بالاخره رفتیم حرم.دعای توسل حرم بودیم خیلی دعا کردم واسه تندرستی و سلامت شما و همه ی عزیزانم.واسه مهدی جون و ثناجون و همی دوستای نی نی پیج.

دوست دارم گلم...


تاریخ : 23 خرداد 1392 - 03:47 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1881 | موضوع : وبلاگ | 23 نظر

بازم غذا نخوردن و بی اشتهایی ....

بهنودم سرما خورده و چون ابریزش بینی داره راحت نمیتونه نفس بکشه.واسه غذا خوردن هم همچین میلی نشون نمیده،من خیلی ناراحتم و میخوام گریه کنم اخه چرا پسرم غذا نمیخوره؟بهنود جونم،داروهای سرماخوردگیت رو هم سر وقت بهت میدم اما برای قطره بینیت یه کم اذیت میکنی اخه قربونت برم اگر اجازه بدی بریزم این قطره رو راحتتر نفس میکشی گلم الان که دارم مینویسم خوابیدی بردمت حمام ،یه کم شیر خوردی و خوابیدی اخه بدبختی اینه که منم همچین شیر درست و حسابی ندارم که شما بخوری... حالا امروز عصر دوباره میرم پیش دکتر ....ناراااااحتم .

دوست دارم.


تاریخ : 20 خرداد 1392 - 22:45 | توسط : بهنود جون | بازدید : 2288 | موضوع : وبلاگ | 23 نظر

یه کم حرف دل...


میخوام از دوستایی که این چند وقته به خونه مجازی ما سر زدن و با لطفشون منو شرمنده کردن تشکر کنم ،اخه این چند وقته من حسابی دوست جون پیداکردم ،دوستایی که اگه ما چند روز نبودیم نگران میشدن دوستایی که از نگرانی هامون ،از خوشی هامون ،از لحظه لحظه بزرگ شدن بچه هامون باهم حرف زدیم و مشورت می گرفتیم. شاید نتونم حرف دلم رو خوب خوب برسونم ولی

از امیرمحمد جون و مامان گلش ،ایداجون و مامان مهربونش،مهدی جون و مامان خوبش،گل رزم و مامان خوبش،لی لی جون و مامان خوبش،اهورا جون و مامان فاطمه که این چند وقته سرشون خیلی شلوغه،ارسام جونی و مامان زهره،بارسین جون و مامان خوبش،کوروش جون ومامان مهربونش،و البته خاله کوروش جون ،بنیتا جون و مامان خوبش،ریحانه جون و مامان مهربونش،رادوین جون و هدیه عزیز که چند وقتیه پیدا نیستن،فرهام جون و مامان خوبش ،باراد عزیز و مامان خوبش،ثناجون و مامان گلی،ایلیا جون و مامان و بابای خوبش،ارتین جون و مامان الهه ،فرهام جون و مامان مهربونش،نيايش جون و مامان خوبش، درياجون،و دوستای جدیدم ،مهراد جون و بابای مهراد،سپهر جون و مامان خوبش،باران جون که تازه به جمع ما اومده و مامانیش،از هردو یسنا و هردو مامان مهربون،امیر ارشا نازم و مامان مهسا،اي سودا جون ،فربد جون و مامان خوبش،ابوالفضل جون و مامان مریم،علی جون و مامان غزل،ارش جون و مامان گلش،سارینای نااااز و مامان خوبش،حامی جون و مامان نفس،دیبا جون و مامان گلش،سونیا جون و مامانی که حالا کمتر به ماسرمیزنه،مهريماه جون و باباي محترمشون،کیانمهرجون و مامانش،از اقا جون طه جون،همه و همه ممنونم و

حالا از فامیلای گرامی: خاله سهیلا دوست داشتنی،دایی احسان ،عمو عماد،دایی محمد ،اقا جون علی خوبم،مامان جون مریم و مامان جون عصمت، شوهر عمه مريم،عمو مرتضی ،بیتا جون،افسانه و اسماعیل ،نیلوفرجون دوست خاله سهیلا ،گلاره جون،ارمینا و مائده،علی و حنانه خیلی ممنونم

متشکرم که با نظراتتون منو خوشحال میکنین و دلگرم.

اسم دوستایی که یادم بود رو گفتم اگر کسی جامونده خودش ببخشه.

((این عکس رو هم پنجشنبه *9خرداد92*که رفتیم حرم گرفتم))


تاریخ : 11 خرداد 1392 - 13:06 | توسط : بهنود جون | بازدید : 3016 | موضوع : وبلاگ | 33 نظر

بهنود و ماشین بازی.....


                        اخه قربونت برم ساعت یک ونیم شب وقت ماشین بازی کردنه؟؟


تاریخ : 09 خرداد 1392 - 09:59 | توسط : بهنود جون | بازدید : 2987 | موضوع : وبلاگ | 22 نظر

یه یادداشت...

سلام ،بهنود مامان،

یه چند وقتیه حسابی درگیر اینم که چرا افزایش وزن نداشتی ، خیلی ناراحت بودم تاحدی که خودمم دیگه غذا نمیخوردم.یه چندبارم وقت دکتر گرفتم که دکتر نبود و خلاصه چند روز پیش رفتیم پیش دکتر ،خوشبختانه چیز مهمی نبود و دکتر ازمایش نوشت که خدا رو شکر اونم چیز خاصی نبود،،،،و همرا با یه شربت اشتها و شربت ویتامین برگشتیم خونه و حالا ...........اشتهای شما برگشته به اول دوباره به غذا خوردن میل نشون میدی و وقتی غذا میخوری منو بابا بی اختیار واست دست میزنیم و شما با یه نگاه بامزه منو بابا رو خوشحالتر میکنی.

 

از خدامیخوام همیشه تنت سالم و لبت خندون و دلت خوش باشه ، نفسی مامان و بابا.

حالا که داری میخونی هیچ کدوم از این خاطره ها یادت نیست ،شاید منم کنارت

نباشم ولی اینو همیشه به یاد داشته باش که منو بابا خیلی دوست داریم.


تاریخ : 06 خرداد 1392 - 11:50 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1457 | موضوع : وبلاگ | 20 نظر

باغ گل

امروز من و شما ،بابایی رفتیم باغ گل خیلی خوش گذشت شما هم خیلی خوشت اومده بود و مثه قبلا

یه جا بند نمیشدی که من عکس بگیرم و حالا یه چندتا عکس گرفتم که نشد همشون رو تو یه پست بزارم!!!!


تاریخ : 30 اردیبهشت 1392 - 13:08 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1280 | موضوع : وبلاگ |

.


تاریخ : 30 اردیبهشت 1392 - 13:05 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1756 | موضوع : وبلاگ |

.

یه دونه گل باغ زندگی خیلی دوست دارم


تاریخ : 30 اردیبهشت 1392 - 13:03 | توسط : بهنود جون | بازدید : 1877 | موضوع : وبلاگ | 22 نظر